مادرانه های یک مامان منتظر

مادرانه های یک مامان منتظر

دلم تو رو میخواد
مادرانه های یک مامان منتظر

مادرانه های یک مامان منتظر

دلم تو رو میخواد

 

 

 

خدایا؟ 

 

کمی بیا جلوتر... 

 

می خواهم در گوشت چیزی بگویم...! 

 

این یک اعتراف است... 

 

من... 

 

بی او... 

 

دوام نمی آورم

نظرات 2 + ارسال نظر
shiva دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 23:37 http://www.dushizeyeashoob.blogsky.com

نمی خوام بیام اینجا و شعار بدم برات؛ برایِ اینکه خودمم درد می کشم، برایِ اینکه گاهی فکر می کنیم داریم بدترین عذابِ ممکن رو می کشیم، در حالی که از ما بدتر هم هست.
و واقعاً قبول دارم تعدادِ آدمایی که دارن آرزوهایِ ما رو زندگی می کنن هم کم نیست.
امّا یه چیزی خیلی روشنه:
اینکه با هر سختی، یه آسانی هم هست...
و ما نمی دونیم اون آسانی کجاست؟

خواهش میکنم عزیزم اینا شعار نیست یعنی من این چیزا رو شعار نمیدونم.
واقعا درست می گی بعد هر سختی یه آسونی هم هست
انشالله هیچ سختی واسه هیچ کس پیش نیاد.
با تمام دردی که دارم اما شعارم اینه وقتی هر سختی که به سراغم میاد میگم این نیز بگذرد.

shiva دوشنبه 23 دی 1392 ساعت 12:02 http://www.dushizeyeashoob.blogsky.com

سلام؛
یعنی می خوای بگی که تو ضعیف تر از مشکلت هستی؟
که البتّه من به هیچ عنوان مشکل نمی بینمش، بیشتر شبیهِ جنگ و بزرگ شدنه.
من یک عالمه راه میشناسم که می تونی مادرانه هات رو بروز بدی و انقد غصّه نخوری.
آها!
راستی؛
با احترام، دعوتی به "گزارش تصویری".
به روز شدم.

سلام شیوا جانم نه عزیزم من ضعیف تر از مشکلم نیستم فقط و فقط گاهی دلم می گیره اما من توکلم به خداست و همه امیدم به اونه
چشم عزیزم اومدم.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.